خب جمعه است و گردش رفتنهاش. من و بابا و شما دو تا خانمها به همراه باباجون، مامان جون، خاله پرستو و همسرش عمو محمد که در دوران شیرین نامزدی به سر میبرند رفتیم روستای قودجان، مکانی به نام لقباد و زمین دو کیلیه! (اینا همشون اصطلاحات تخصصیه ) کلی سنگ انداختید تو آب قنات، دنبال مورچهها کردید و شجاعانه از گاوها نترسیدید، آفرین. الان چند ساعتی میشه که آمدیم خونه و بابا علیرضا بردتون حمام. هر وقت بابا علیرضا میبردتون حمام خیلی تو بازی میکنید و اصلن راضی نمیشید بیاید بیرون. دست بابا علیرضا درد نکنه. ...